اگر بخواهيم با همان دليل هايي که براي پيامبران ابراهيمي آمده است، معجزه هاي گوناگون را يادآوري کنيم تا پيامبري زرتشت را ثابت کرده باشيم. خوشبختانه براي زرتشت هيچگونه رويداد شگفت آوري مانند شکافتن دريا، مارشدن چوبدستي، برون رفت ازآتش ومانند آنها روي نداده که با آنها مهر پيامبري بر پيشانياو داشته باشيم. چنانچه پيامبر را کسي بدانيم که پيام ويژه اي را از خداوندي گرفته که در آسمان هاجاي دارد، سپس بدون کم وکاست اين پيام را به مرتوگان (:مردم) رسانده باشد، بازهم چنين رويدادي براي زرتشت پيش نيامده است. اهورامزدا که خداي منش زرتشت بوده يک ويژگي براي سرچشمه هستي است به چم (معني) «دانايي وآگاهي بيکران هستي مند» که اين دانش در سراسر هستي پايداربوده در هرگاه وجايگاه (: زمان ومکان) پاسخگو ست. اشوزرتشت را نمي توان و نبايد با فرستادگان ديگري که درگروه اديان سامي ازآنان يادشده به سنجش (: مقايسه) گذاشت. او خود را درسخنانش «سرودهاي گات ها» يک «سوشيانت» ويک «مانترن» مي داند. سوشيانت به چم (معني) کسي است که به ديگران سود مي رساند تا به رهايي برسند؛ رهايي از بيداد وستم، رهايي از پندارهاي نادرست و خرافات، رهايي از تنبلي وکاهلي وپيوستن به راه پرتلاش راستي که درآن خردمندي استوار باشد. مانترن به چم آموزگاري است که سخن اوانديشه برانگيز باشد تا مرتوگان را به خردپروري وخردورزي فراخواند. او بادرون نگري ودل آگاهي، به بسياري از رازهاي هستي پي برده است که براي بهزيستي، بهروزي ورستگاري مرتوگان مفيد وکارساز بوده وهمچنان ارزش دارد. آنگاه آنها را به ديگران سفارش کرده تا از روي آزادي چنانچه به بهروزي ورستگاري انديشه دارند، در راستاي آيين راستي وبرپايه خرد، آزادي گزينش داشته باشند.
درباره این سایت