هيچ کسي در اين روزها حوصلهي شنيدن پند و نصيحت را ندارد. اين روند بي حوصلگي تا جايي ادامه دارد که به چالهي مشکلات نيفتاده باشيم و همه چيز عادي پيش رود اما؛ به محض اينکه مشکلات سرِ راهمان قرار ميگيرد، دنبال کسي ميگرديم که به ما استراتژي درستي براي حل آن بدهد.
ايرنا زندگي: هيچ کسي در اين روزها حوصلهي شنيدن پند و نصيحت را ندارد. اين روند بي حوصلگي تا جايي ادامه دارد که به چالهي مشکلات نيفتاده باشيم و همه چيز عادي پيش رود اما؛ به محض اينکه مشکلات سرِ راهمان قرار ميگيرد، دنبال کسي ميگرديم که به ما استراتژي درستي براي حل آن بدهد.
حالا بياييد از زاويهاي ديگر به اين موضوع نگاه کنيم، چگونه به کسي که در چاله است و دارد به سمت چاه کشيده ميشود کمک کنيم؟ لي تاست، دانش يار مديريت سازماني دانشگاه کسب و کار در جنوب کاليفرنيا، ميگويد: «مشاوره گرفتن از کسي به اين معناست که قبول کنيم تحت تاثير و کنترل آن شخص هستيم و نپذيروفتن توصيهها در واقع نپذيروفتن اين کنترل است. بر اساس مطالعات سال گذشته در زمينه شخصيت و روانشناسي جامعه، مشاوره دادن باعث افزايش قدرت شخصيت ميشود».
ما معمولا از چه کساني حرف شنوي داريم؟
محققان دلايلي را شناسايي کردند که باعث پذيرش توصيهها و مشاوره ميشود:
1. اگر براي شنيدنش پول پرداخت کرده باشند و مسوليت سنگيني بر دوششان بگذارد (فکر کنيد به کاري که وکيلها انجام ميدهند: تفسيرهاو صحبتهايشان درباره يک قرارداد)
2. کارشناس يا کسي که تجربه زيادي در زمينه مد نظر داشته باشد و از کيفيت خوبي در موقعيت کنوني خودش برخوردار باشد (به طور مثال دکتري که طرح درمان و نسخهاي را تجويز ميکند)
در واقع بر سر دو راهيهاي زندگي احساسات ما نقش تصميم گيرنده را بازي ميکنند، اگر فردي از توصيه کننده عصباني باشد به توصيههايش هم گوش نميدهد. در مقابل اگر همان حرف را از دوست يا افرادي که با او صميمي هستند بشنود، احتمال قبول کردنش بيشتر است.
در نظر داشته باشيم چيزهايي که ما به ديگران به عنوان نصيحت و توصيه ميگوييم نه تنها بر آنها بلکه در زندگي خودمان هم اثر گذار است، زيرا آنها در ضمير نا خودآگاه ذخيره شده و در موقعيت مشابه به صورت کاملا غير ارادي به عنوان راه حل به سراغمان ميآيد.
آيا زمان درستي براي مشاوره دادن است؟
زماني مشاوره دهيم که مطمئن شويم از ما خواسته شده است. افراد شايد در برخي موقعيتها فقط بخواهند که شنيده شوند. پس به اين موضوع توجه کنيد که آيا فقط ميخواهد درد و دل کند يا به دنبال راهي براي حل مشکلاتش ميگردد و ميخواهد شما کمکش کنيد.
پس قبل از اين که شروع به مشاوره دادن بکنيم بايد اول مطمئن شويم که از ما خواسته شده و بر روي موضوع متمرکز هستيم. هيثر هاوريلسکي مشاور مقاله نويسي و نويسنده کتاب (اگر کافي بود، چي؟) ميگويد: «پيش ميآيد که مردم از ما درخواست ميکنند که يک استراتژي به آنها معرفي کنيم.
ولي اين جمله به اين معناست که من کسي را ميخواهم که درک کند». ملودي لي، مشاور خانواده ميگويد: «بهتر است اول بپرسيد، مايل هستي چندتا توصيه از من گوش کني؟» اين بستر گفتگو را تراز و متعادل ميکند.
در موضوع هدف، تمرکز داشته باشيد و از پراکنده گويي پرهيز کنيد
آستين کلون در کتاب (مثل يک هنرمند ي کن) به وضوح ميپرسد که مشکل اصلي کدام است. «چه چيزي ميخواهي بداني و من در اين زمينه چه کمکي ميتوانم بکنم؟» او با اين صريح و ساده گويي از غرق شدن در اطلاعات گمراه کننده و غير مرتبط با موضوع جلوگيري ميکند.
خانم لي، همچنان توصيه ميکند که بهتر است شما به اندازه کافي گوش دهيد و بفهميد که موضوع اصلي کدام است. از او بپرسيد که هدف اصلي او چيست و ميخواهد چه اتفاقي در نهايت بيوفتد. تئوريهايي را به او بگوييد که با خواستهي باطني او مطابقت دارد. پس شما از زياده گويي جلوگيري ميکنيد.
کيفيت خود را حفظ کنيد
ما براي اعضاي خانواده و دوستانمان اهميت ويژهاي قائل هستيم و دوست داريم که در مشکلات به آنها کمک کنيم اما؛ اين موضوع نبايد باعث شود که ما در زمينهاي صحبت کنيم که در آن نه تجربهاي داريم نه اطلاعاتي.
اگر اين کار را بکنيم نه تنها او را به مشکل مياندازيم بلکه اعتبار و کيفيت خود را هم از بين ميبريم. بهترين کار براي کمک به آن فرد معرفي او به شخصي است که ميدانيم در اين زمينه اطلاعات دارد و ميتواند کمکش کند.
همکاري در حل يک مسئله
کلمات، قدرت باور نکردنياي دارند و ميتوانند زخمها را درمان کنند، مخصوصا اگر صميمانه استفاده شوند. مطالعات اخير نشان ميدهد دکترهايي که از ادبيات صميمانهي همدردي و درک متقابل استفاده ميکنند، تاثير مثبت بيشتري بر روند بهبود بيماران دارند. به خاطر داشته باشيم که علاوه بر ادبيات، بهتر است با تن صداي اطمينان بخش گفتگو و مشاوره دادن انجام شود. از بلند تهاجمي صحبت کردن بپرهيزيد.
به اشتراک گذاشتن تجربيات مشابه
خانم مارشال ميگويد: «مردم معمولا در مقابل موعظه و پند گيري مقاومت ميکنند. اگر من تجربه همساني با موقعيت آنها داشته باشم ميگويم: «من در اين موقعيعت بودم و اين کاري است که انجام دادم. اين باعث ميشود بيشتر پذيرا باشند».
همچنين خانم مارشال منابع حقيقي از جمله کتاب و اصول پايهاي درست را معرفي ميکند و معتقد است اينکار بيشتر جواب ميدهند تا به آنها بگويد بايد چه کاري کنند. بهتر است بگوييم انجام دادن اين کار در موقعيت مشابه به من کمک کرد، ممکن است براي توهم مناسب باشد.
پيشنهادي را بدهيم که درخواست شده
اين موضوع که افراد از همه توصيههاي شما استفاده کنند واقعيت گرايانه و امکان پذير نيست. ما بايد سعي کنيم مشاوره و توصيههايمان را بگوييم و بگذريم. ديگر پيگير ماجرا نشويم که آيا فرد به گفته ما عمل کرد يا نه. اول از او بپرسيد مشاورههايي که به او دادهاند چيست و اگر مناسب نبود بگوييد و مطرح کنيد که اينها کامل و مناسب نيستند. اين کار باعث ميشود که فشار از فرد مخاطب برداشته شود و با تمرکز و خاطر راحت تري به گفتگو با شما ادامه دهد.
درباره این سایت