پتر سوم، نوه پترکبير، بنيان گذار روسيه جديد بود، اما در روسيه تزاري به دنيا نيامد! خالهاش اليزابت، امپراتريس روسيه که فرزندي براي جانشيني نداشت، او را در 14 سالگي از پروس به روسيه آورد و وليعهد خود کرد. پتر سوم عاشق پروس و هنر آن بود و اصولاً خود را يک پروسي ميدانست. همين مسئله سبب شد که اشراف روسيه به او روي خوش نشان ندهند.
از طرفي، پتر سوم خويشاونداني داشت که اصالتاً سوئدي بودند و در آن زمان، روسها سايه سوئديها را با تير ميزدند! چراکه سوئد در دوران اوج اقتدار قرار داشت و در اروپا يکهتازي ميکرد. پتر سوم با دختري به نام کاترين که از خاندانهاي سلطنتي کوچک پروس بود ازدواج کرد؛ شايد گمانش اين بود که خانمِ کاترين هواي او را بيشتر دارد! اما چنين نشد؛ کاترين که سياستمداري زبردست بود، توانست مُخ اشراف و درباريان را بزند و ايضاً زيرآب همسرش را! او توانست با يک کودتاي سريع در ژوئيه 1762 ميلادي، به عمر سلطنت شوهر خاتمه دهد؛ سلطنتي که فقط 185 روز طول کشيد و يکي از کوتاهترين حکومتهاي تاريخ بود. پتر سوم، بعد از برکناري، در قلعه روپشا زنداني شد و در همانجا، مأموران ملکه او را مسموم کردند و به ديار باقي فرستادند!
کوتاهترين حکومتهاي تاريخ/20 دقيقه سلطنت، سهم لويي نوزدهم
يوانشيکاي؛ امپراتور 101 روزه
براي تاريخدوستاني که فيلم «آخرين امپراتور»، اثر برناردو برتولوچي را ديدهاند، «پوئي»، آخرين امپراتور چين است؛ اما واقعيت چيز ديگري است؛ مگر ميشود از خير حکومت بر سرزمين چين، آن هم به عنوان امپراتور گذشت! وقتي در سال 1912 پوئي برکنار شد، افرادي در گوشه و کنار چين، با سوداي امپراتور شدن، به فعاليت پرداختند که مهمترين آنها يوانشيکاي بود؛ يک ژنرال از خود راضي که فکر ميکرد براي امپراتور شدن چيزي کم ندارد؛ غافل از اينکه اصولاً دوره امپراتوري و امپراتور بازي گذشته است و مردم ديگر زير بار چنين حکومتي نميروند.
به هر حال، يوان لج کرد و خواسته خود را به مرحله عمل رساند! اين اقدام، اختلافات و درگيريهاي زيادي را برانگيخت. در مراسم تاج گذاري، هيچ کس حاضر نشد و يوان سه بار اين برنامه را به تعويق انداخت؛ تا اينکه بالاخره تصميم گرفت بيخيال امپراتوري شود و بعد از 101 روز، اعلام کرد که رئيسجمهور چين است؛ اما اين ادعا هم با استقبال روبهرو نشد و چند ماه بعد، يوانشيکاي ناگهان درگذشت و شايد او را کشتند!
کوتاهترين حکومتهاي تاريخ/20 دقيقه سلطنت، سهم لويي نوزدهم
پرتيناکس؛ امپراتور بيسر!
شايد خيليها تصور کنند که امپراتور «کومودوس»، يعني همان امپراتور منحرفي که «ماکسيموس» در فيلم «گلادياتور»، ساخته «ريدلي اسکات» به قتل رساند، وسط ميدان کلوزيوم در رُم مُرده است؛ اما حقيقت اين است که قاتل کومودوس، کسي نبود جز «هِلوينوس پرتيناکس» که توانست از شرايط بحراني و هرج و مرج حاکم بر شهر رُم، در دسامبر سال 192 ميلادي نهايت استفاده را ببرد و بر اريکه قدرت تکيه بزند.
با اين حال، همان شرايطي که پرتيناکس را امپراتور کرد، بلاي جانش شد. هنگامي که او کوشيد تا سازمان افسران گارد امپراتوري را ترميم و برخي فرماندهان را با افراد مورد اعتماد خودش جايگزين کند، خشم سربازان برانگيخته شد و به قصر پرتيناکس هجوم آوردند؛ آنها سرِ امپراتور را قطع و روي نيزه نصب کردند و در خيابانهاي رِم گرداندند؛ به اين ترتيب، دوران حکومت 86 روزه جانشين کومودوس، به پايان رسيد.
کوتاهترين حکومتهاي تاريخ/20 دقيقه سلطنت، سهم لويي نوزدهم
دوکدوک؛ امپراتورِ بدشانسِ بدبخت!
در سال 1883، ويتنام اصلاً اوضاع درست و حسابي نداشت. فرانسويها استيلاي تمام عياري بر منطقه مالايا داشتند و علاوه بر آن، انگليسيها هم بدشان نميآمد به منابع سرشار اين منطقه، ناخنکي بزنند! به همين دليل وقتي در يک روز گرم و شرجي، سر و صدايي در پايتخت پيچيد و در ميان هورا گفتن مردم پريشان خاطر، آقاي دوکدوک بر تخت سلطنت ويتنام تکيه زد و نامش را گذاشتند امپراتور، کسي تعجب نکرد، چون اصلاً به اين مسئله اهميت نميداد.
اما دو روز بعد، وقتي آبها از آسياب افتاد، مردم تازه يادشان آمد که اين آقاي امپراتور، آن آقايي نيست که ميخواستند امپراتور کنند! بنابراين، درگيريها شروع شد و درست 72 ساعت بعد از آغاز سلطنت امپراتور دوکدوک، او را برکنار کردند. مخالفان فقط به برکناري رضايت ندادند؛ دوکدوک بدبخت و بدشانس را دادگاهي و محکوم به نوشيدن سم کردند. به اين ترتيب، دوران حکومت 72 ساعته دوکدوک تمام شد و خود او هم دار فاني را وداع گفت!
کوتاهترين حکومتهاي تاريخ/20 دقيقه سلطنت، سهم لويي نوزدهم
مو؛ امپراتوري که 2 ساعت وقت داشت!
در طول تاريخ شرق دور، چند امپراتور با نام «مو» داريم؛ بيشتر آنها حکومتي طولاني داشتند. مثلاً يکي از آنها «مو جين» بود که از 344 تا 361 ميلادي بر شرق چين حکومت کرد. اما امپراتور «مو» مد نظر ما، درست در شرايطي به حکومت رسيد که مغولان، پشت دروازههاي پايتخت بودند!
معلوم نيست روي چه حسابي «مو»ي بدبخت را در 9 فوريه سال 1234 ميلادي، به تخت نشاندند! شايد قرار بود بلاگردان امپراتور قبلي و درباريان شود. به هر حال، دو ساعت بعد از امپراتور شدن «مو»، دورانش به سر رسيد. لشکر جرار مغول وارد پايتخت شد و دمار از روزگار او در آورد. چنگيزخان دستور داد مدتي او را با زنجير به پايه تخت سلطنتي که خان مغول روي آن مينشست، ببندند تا هر که به ديدار وي ميرود، قدرت مغول را در سايه خواري «مو» ببيند. اين موضوع در گزارش هيئت ايراني سلطان محمد خوارزمشاه در دربار چنگيزخان، پيش از هجوم مغولان به ايران، انعکاس يافته و جوزجاني آن را در تاريخ خود آورده است.
کوتاهترين حکومتهاي تاريخ/20 دقيقه سلطنت، سهم لويي نوزدهم
20دقيقه سلطنت، سهم لويي نوزدهم
وقتي ناپلئون، به عنوان امپراتور فرانسه از قدرت ساقط شد، دولتهاي اروپايي ترجيح دادند دوباره خاندان بوربنها، سلاطين قديمي فرانسه را سر کار بياورند؛ لويي هجدهم، دقيقاً با همين رويکرد، پادشاه فرانسه شد؛ اما فرانسويها با انقلاب پرآشوبي که اواخر قرن 18 به راه انداخته بودند، شاه نميخواستند.
با آغاز حکومت شارل دهم، دعوا ميان شاه و مردم دوباره بالا گرفت و کار به جايي رسيد که شارل، ناچار شد کنارهگيرياش را در سال 1830، اعلام کند. البته او به هواي پسرش لويي آنتوان تن به اين استعفا داد؛ پسري که اصولاً ميلي به سلطنت نداشت و وقتي به او اعلام کردند که شاه است، رسماً استعفايش را نوشت و 20 دقيقه بعد از آغاز سلطنت، استعفا کرد تا رکورد کوتاهترين پادشاهي تاريخ را به نام خود ثبت کند! با اين حال، پدرش معتقد بود که لويي نوزدهم، زير فشار اين کار را انجام داده و هنوز پادشاه قانوني فرانسه است. بعد از استعفاي لويي نوزدهم، لويي فيليپ از خاندان اورلئان، شاه فرانسه شد؛ اما بحران در اين کشور اروپايي، خاتمه پيدا نکرد.
درباره این سایت